بیطرفی اولین قربانی ورود سلبریتیها به میدان روایت سازی است
- 10 دی 1404 – 11:42
- اخبار فرهنگی
- اخبار رادیو و تلویزیون
محمدعلی الستی اعتقاد دارد بیطرفی و پژوهش اجتماعی، نخستین قربانی ورود سلبریتیها به میدان روایتسازی است.
فرهنگی
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، در هر بحران اجتماعی، صحنه عمومی به میدان رقابت صداها تبدیل میشود؛ صدای سیاستمداران، رسانهها، فعالان اجتماعی و بیش از همه سلبریتیها. کسانی که سرمایه اصلیشان نه تخصص، بلکه «دیدهشدن» است و همین دیدهشدن، به آنها قدرت اثرگذاری در شکلدهی افکار عمومی میدهد. در چنین فضایی، مرز میان تحلیل، موضعگیری، همدلی و پروپاگاندا بهسرعت مخدوش میشود و آنچه کمتر مجال بروز مییابد، نگاه منصفانه و پژوهشمحور به مسئله است.
این گفتوگو با محمدعلی الستی، جامعهشناس و استاد دانشگاه، تلاشی است برای بازگشت به همین مرزهای فراموششده؛ مرز میان پژوهش اجتماعی و تبلیغات، میان صدای بلند و استدلال، و میان موضعگیری شتابزده و فهم پیچیدگیهای واقعیت اجتماعی. الستی در این گفتوگو از خطر قطبیسازی، نقش جنگ روایتها و جایگاه مسئلهدار سلبریتیها در بحرانهای اجتماعی میگوید؛ جایی که به تعبیر او، نخستین قربانی، پژوهش جامعهشناختی است.

بگذارید از اینجا شروع کنیم؛ در فضای سیاسی و اجتماعی، چرا همواره با قطببندی و جبههآرایی مواجه هستیم؟
در جهان سیاست و در دل رقابتها و تنازعات سیاسی، همواره قطببندی وجود دارد. جبههآرایی شکل میگیرد و نیروهایی که در تقابل با یکدیگر قرار دارند، از همه امکانات خود برای تضعیف جبهه مقابل استفاده میکنند. این یک واقعیت انکارناپذیر است.
فرض کنید اعتراضاتی نسبت به وضعیت اقتصادی شکل میگیرد. طبیعی است که بخشی از جامعه که خود را در چارچوب نظام جمهوری اسلامی تعریف میکند، بر اصلاح، توجه بیشتر مسئولان و بهبود روندها تأکید کند. در مقابل، گروههایی که اساساً علیه نظام هستند، به براندازی، فروپاشی و طراحی آلترناتیوها میاندیشند. این الگو همواره وجود داشته و چیز تازهای نیست.
آیا این وضعیت فقط محدود به سیاست داخلی است؟
خیر. اگر از سطح سیاست داخلی عبور کنیم و به تعاملات جهانی برسیم، به الگوی مشابهی میرسیم. در واقع، اگر موضوع ما بررسی شکل تعاملات سیاسی و یافتن مدلهای مشترک باشد، با نوعی گفتمان جهانی مواجه میشویم. برای مثال، در تقابل ایران و اسرائیل، نیروهایی که از اسرائیل حمایت میکنند، دائماً بر این گزاره پافشاری میکنند که چرا منابعی که باید صرف رفاه مردم ایران شود، برای فلسطین یا لبنان هزینه میشود. دقیقاً معادل همین استدلال را میتوان از سوی دیگر مطرح کرد و خطاب به مردم آمریکا گفت: چرا مالیات و سرمایه شما باید صرف حمایت از دولت اسرائیل شود، بهجای آنکه برای رفاه خودتان هزینه شود؟
پس مسئله اصلی اختلاف استدلالها نیست؟
دقیقاً. در اینجا استدلال در هر دو طرف وجود دارد. هر طرف بخشی از واقعیت را برجسته میکند و بخش دیگر را در سایه نگه میدارد. یک گروه، حماس یا حوثیها را «نیروهای نیابتی» مینامد و طرف دیگر میتواند اسرائیل را «نیروی نیابتی آمریکا» یا ناوگان دائمی آن در منطقه بداند.
در پروپاگاندا، مسئله اصلی این نیست که کدام استدلال درستتر است؛ مسئله این است که بلندگو دست چه کسی است. چه کسی میتواند صدای خود را بلندتر کند، ذرهبین را روی کدام بخش بیندازد و کدام بخش را تاریک نگه دارد.
داریوش ارجمند: مردم به پیام جریانهای خارجی اهمیت ندهند + فیلم
از نگاه شما، رویکرد منصفانه در چنین فضایی چه ویژگیای دارد؟
اگر کسی بخواهد واقعاً در تعاملات جهانی، منصفانه و با دغدغه احقاق حقوق انسانها عمل کند، باید هر دو سوی ماجرا را ببیند. در جهان واقعی، هیچگاه با حق مطلق و باطل مطلق، یا سفیدِ کامل و سیاهِ کامل مواجه نیستیم. همه نیروهای درگیر، هم نقاط قوت دارند و هم ضعف.
برخورد منصفانه یعنی دیدن هر دو طرفِ قضیه. اما واقعیت این است که چنین رویکردی در جهان امروز کمتر دیده میشود. فضا بهسمتی رفته که یا «با ما» هستی یا «بر ما». اگر با ما باشی، نباید ضعفهای ما را ببینی و اگر روبهرو قرار بگیری، همین قاعده بهشکل معکوس اعمال میشود.
در این میان، نقش پژوهش اجتماعی و جامعهشناسی چه میشود؟
ما باید بر بیطرفی پافشاری کنیم و این روحیه را در میان پژوهشگران اجتماعی نهادینه کنیم. نخست باید تأکید کرد که هر سلبریتی، صرفِ سلبریتی بودن، صلاحیت اظهارنظر تخصصی اجتماعی ندارد. او میتواند بهعنوان یک شهروند نظر بدهد، اما اگر از شهرت سینمایی یا ورزشی خود برای یارگیری سیاسی استفاده کند، وارد ادبیات زرد و فضای پروپاگاندا میشود؛ جایی که دیگر خبری از پژوهش جامعهشناختی نیست.
مرز پژوهش اجتماعی با موضعگیریهای رسانهای کجاست؟
پژوهش جامعهشناختی تمرکز بر «موضوع» دارد، نه تمرکز بر «موضع». شناخت موضوع را بر اتخاذ موضع ترجیح میدهد. این نخستین ویژگی یک پژوهشگر اجتماعی است. اگر پژوهشگر، منافع و مصالح شخصی یا گروهی را مبنا قرار دهد و دادهها را بر اساس آن جابهجا کند، تحقیق مسخ میشود و به تبلیغ تغییر شکل میدهد.
تحقیق باید جای تبلیغ را بگیرد، نه برعکس. عجله در نتیجهگیری، سوگیری و قضاوتهای شتابزده باید کنار گذاشته شود.
و در نهایت، در بحرانهای اجتماعی چه اتفاقی میافتد؟
متأسفانه در بحرانهای اجتماعی، در طوفان فریادهای رسانهای، جنگ روایتها و هیاهوی خبری، اولین قربانی پژوهشهای جامعهشناختی است. صدای بلند جای تحلیل عمیق را میگیرد و بلندگو، جایگزین فهم مسئله میشود.
انتهای پیام/




نظرات کاربران