بازدید 1
0

مداخله‌های آمریکا در جهان- 17| ریختن 2 میلیون تن بمب بر سر لائوس

مداخله‌های آمریکا در جهان- 17| ریختن 2 میلیون تن بمب بر سر لائوس

  • 28 آذر 1404 – 16:36
  • اخبار بین الملل
  • اخبار آمریکا
مداخله‌های آمریکا در جهان- 17| ریختن 2 میلیون تن بمب بر سر لائوس

در هفدهمین شماره از سلسله گزارش‌های خبرگزاری تسنیم با موضوع مداخله‌های آمریکا در جهان، به بررسی مداخله ایالات متحده در لائوس بین سال‌های 1957 تا 1973 پرداخته‌ایم.

بین الملل

به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری تسنیم، پس از پایان جنگ جهانی دوم در سال 1945 ایالات متحده آمریکا به‌ عنوان یک ابرقدرت جهانی ظهور کرد و سیاست خارجی خود را بر مبنای گسترش نفوذ و مهار آنچه «تهدید کمونیسم» می‌نامید، شکل داد.

خبرگزاری تسنیم قصد دارد به‌طور جامع به بررسی مداخلات نظامی و مخفی آمریکا در کشورهای مختلف جهان بعد از جنگ جهانی دوم بپردازد، این مداخلات، که شامل کودتاها، عملیات‌های مخفی سیا، حمایت از رژیم‌های دیکتاتوری، و جنگ‌های نیابتی بود پیامدهای عمیقی بر سیاست، اقتصاد و حقوق بشر در کشورهای هدف داشته است.

این اقدامات معمولاً تحت پوشش مبارزه با کمونیسم انجام می‌شدند، اما در واقع، هدف اصلی آن‌ها جلوگیری از شکل‌گیری دولت‌هایی بود که مسیر توسعه‌ای مستقل از سیاست‌های خارجی آمریکا را دنبال می‌کردند.

در قسمت هفدهم این گزارش به بررسی مداخله آمریکا در لائوس بین سال‌های 1957 تا 1973 پرداخته‌ایم.

مداخله‌های آمریکا در جهان-16| فاجعه انسانی در کامبوجمداخله‌های آمریکا در جهان-15| دو دهه جنگ و ویرانی در ویتنام برای شکستمداخله‌های آمریکا در جهان-14| از پروازهای جاسوسی تا نشر کتاب در شوروی

مقدمه: لائوس کجاست و چرا مهم بود؟

مداخله‌های آمریکا در جهان , کشور آمریکا , افول آمریکا ,

لائوس کشوری کوچک و کوهستانی در جنوب شرقی آسیا است که با ویتنام، تایلند، کامبوج، چین و میانمار همسایه است. این کشور عمدتاً کشاورزی و فقیرنشین است و در دهه 1960 حدود 3 میلیون نفر جمعیت داشت که بیشترشان کشاورزان و افراد قبایل کوهستانی بودند. لائوس هیچ دسترسی به دریا ندارد و اقتصادش بر پایه کشاورزی و مبادله کالا استوار بود. پس از جنگ جهانی دوم، لائوس بخشی از مستعمرات فرانسه در منطقه هندوچین بود و در سال 1953 استقلال خود را از فرانسه به دست آورد، اما این استقلال با درگیری‌های داخلی همراه شد.

در دوران جنگ سرد، یعنی دوره رقابت ایدئولوژیک بین آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی از 1945 تا 1991، آمریکا به بهانه نگرانی از گسترش کمونیسم در آسیا به دنبال جلوگیری از شکل‌گیری هر جنبش و حرکت ضدآمریکایی بود. لائوس به دلیل موقعیت جغرافیایی‌اش، به ویژه مسیرهای کوهستانی که بخشی از راه هوشی مین را تشکیل می‌دادند، برای آمریکا اهمیت استراتژیک داشت.

راه هوشی مین یک سیستم پیچیده از جاده‌ها و مسیرهای جنگلی بود که ویتنام شمالی از آن استفاده می‌کرد تا سلاح، غذا و سرباز به نیروهای خودش در ویتنام جنوبی بفرستد. این مسیرها از داخل لائوس عبور می‌کردند، بنابراین کنترل لائوس برای قطع این مسیر تأمین حیاتی بود.

آمریکا نگران بود که اگر لائوس به دست نیروهای ضدآمریکایی بیفتد، این اتفاق مثل یک زنجیره باعث سقوط کشورهای دیگر آسیا به دست شود – مثلاً اول لائوس، بعد ویتنام، سپس کامبوج، تایلند و حتی کشورهای دورتر.

این فکر به نظریه ‌«اثر دومینو» معروف بود: مثل مهره‌های دومینو که اگر یکی بیفتد، بقیه هم یکی یکی می‌افتند. این نظریه را مقامات آمریکایی، به ویژه رئیس‌جمهور دوایت آیزنهاور، خیلی تبلیغ می‌کردند و از آن برای توجیه دخالت‌های نظامی استفاده می‌کردند.

همین ترس باعث شد آمریکا از 1957 تا 1973 در لائوس مداخله کند. این مداخله در نهایت به یکی از گسترده‌ترین و ویرانگرترین کمپین‌های بمباران هوایی در تاریخ تبدیل شد که صدها هزار نفر از مردم عادی لائوس را کشت یا آواره کرد.

زمینه تاریخی: جنگ داخلی لائوس

مداخله‌های آمریکا در جهان , کشور آمریکا , افول آمریکا ,

خدمه‌ی توپخانه ضد‌هوایی ارتش آزادی‌بخش خلق لائوس وابسته به پاتت لاو، سال 1967

پس از اینکه لائوس در سال 1953 از فرانسه استقلال گرفت، کشور خیلی زود درگیر یک جنگ داخلی شد. این جنگ بین دولت رسمی لائوس و یک گروه مخالف اصلی به نام پاتت لاو (که به معنای «سرزمین لائوس» یا «ملت لائوس» است) درگرفت.

پاتت لاو یک جنبش ملی‌گرا و غرب‌ستیز و تا حدودی چپ‌گرا بود. یعنی اعضای آن عمیقاً به استقلال و پیشرفت کشورشان باور داشتند و می‌خواستند تغییرات اجتماعی بزرگی ایجاد کنند، مثل تقسیم عادلانه زمین‌ها بین کشاورزان فقیر، آموزش به زبان محلی لائوسی (به جای زبان استعماری فرانسه) و دادن حقوق برابر به زنان.

رهبر این جنبش شاهزاده سوفانوونگ بود، کسی که از خانواده سلطنتی لائوس می‌آمد و برادر ناتنی شاهزاده سووانا فوما (رهبر دولت بی‌طرف) بود. اعضای پاتت لاو در زمان استعمار فرانسه، علیه نیروهای فرانسوی جنگیده بودند و تجربه مبارزه داشتند.

آمریکا این گروه را کمونیست می‌دانست، چون پاتت لاو با کشورهایی مثل اتحاد جماهیر شوروی و ویتنام شمالی روابط نزدیک داشت و از آن‌ها کمک می‌گرفت. اما خود سوفانوونگ همیشه تأکید می‌کرد که او و جنبشش بیشتر ملی‌گرا هستند، یعنی اولویتشان استقلال و منافع ملت لائوس است، نه لزوماً پیروی کامل از ایدئولوژی کمونیستی.

در مقابل، دولت رسمی لائوس را اغلب شاهزاده سووانا فوما رهبری می‌کرد که سیاست خنثی‌گرایی را دنبال می‌کرد، یعنی نمی‌خواست کاملاً طرف آمریکا یا شوروی باشد و به دنبال صلح و اتحاد ملی بود. این تفاوت دیدگاه‌ها و دخالت قدرت‌های خارجی به ویژه آمریکا باعث شد جنگ داخلی طولانی و پیچیده شود.

آمریکا این سیاست خنثی‌گرا (بدون تمایل به غرب یا شرق) را قبول نداشت. به ویژه در دوران جان فاستر دالس، که از سال 1953 تا 1959 وزیر خارجه آمریکا بود، سیاست رسمی واشنگتن این بود که هیچ کشوری نباید بی‌طرف بماند. دالس معتقد بود در جنگ سرد، خنثی بودن در عمل به معنای کمک به کمونیسم و تسلیم شدن در برابر آن است – یعنی یا با ما هستید یا علیه ما.

به همین دلیل، در سال 1957 وقتی یک دولت ائتلافی اتحاد ملی تشکیل شد و پاتت لاو توانست دو پست وزارتی (یعنی دو وزارتخانه مهم) در آن به دست بیاورد. پاتت لاو در این دولت ائتلافی خواستار چیزهایی کاملاً منطقی بودند: برقراری روابط دیپلماتیک رسمی با کشورهایی مثل شوروی و دریافت کمک اقتصادی از آن‌ها؛ یعنی دقیقاً همان کاری که لائوس با کشورهای غربی مثل آمریکا و فرانسه می‌کرد و کمک‌های زیادی از غرب می‌گرفت.

اما این خواسته‌ها برای آمریکا خط قرمز بود و غیرقابل قبول به شمار می‌رفت، چون به معنای نزدیک شدن لائوس به بلوک شرق بود. سفیر آمریکا در لائوس در آن زمان، جی. گراهام پارسونز، بعدها خودش اعتراف کرد که 16 ماه تمام تلاش کرده بود تا جلوی تشکیل این دولت ائتلافی را بگیرد و مانع ورود پاتت لاو به قدرت شود.

این مخالفت آمریکا یکی از دلایل اصلی بود که دولت ائتلافی دوام نیاورد و جنگ داخلی لائوس شدت گرفت.

تشدید درگیری: انتخابات، کودتا و دخالت سیا

پس از تشکیل دولت ائتلافی در سال 1957، اوضاع سیاسی لائوس خیلی زود به هم ریخت و درگیری‌ها شدت گرفت. یکی از دلایل اصلی این تشدید، انتخابات مجلس ملی در ماه مه سال 1958 بود. در این انتخابات، گروه پاتت لاو به همراه متحدانشان شرکت کردند. آن‌ها با تمرکز روی انتقاد از فساد گسترده در دولت و بی‌تفاوتی مقامات نسبت به مشکلات مردم، موفق شدند 13 کرسی از 21 کرسی مورد رقابت را به دست بیاورند. این پیروزی به معنای کنترل بیش از یک‌سوم کل مجلس ملی توسط پاتت لاو بود و شوکی بزرگ برای دولت و حامیان غربی‌اش به شمار می‌رفت.

اما این پیروزی دوام نیاورد. تنها دو ماه بعد، شاهزاده سووانا فوما (رهبر خنثی‌گرای دولت ائتلافی) تحت فشار مستقیم آمریکا مجبور به استعفا شد. دلیل این فشار این بود که آمریکا نمی‌خواست پاتت لاو قدرت بیشتری بگیرد و نگران بود که لائوس به سمت جریان‌های غرب‌ستیز برود.

پس از استعفا، دولت جدیدی بدون حضور هیچ نماینده‌ای از پاتت لاو تشکیل شد. فویی سانانیکون، یک سیاستمدار راست‌گرا و از خانواده‌های قدرتمند لائوس که حمایت کامل آمریکا را داشت، به عنوان نخست‌وزیر جدید انتخاب شد. او سیاست‌های غرب‌گرایی را تقویت کرد و سعی کرد نفوذ پاتت لاو را کاهش دهد.

اوضاع بدتر شد. در ژانویه سال 1959 مجلس ملی که حالا اکثریت آن غربگرا بود، عملاً منحل شد. هدف این کار، مهار آنچه «نفوذ کمونیستی» خوانده می‌شد بود. انتخابات برنامه‌ریزی‌شده برای دسامبر (آذر) همان سال هم کاملاً لغو گردید و پاتت لاو به طور رسمی از همه ساختارهای دولتی کنار گذاشته شدند.

این اقدامات، همراه با یک سری کودتاهای مکرر (حداقل یکی در هر سال از 1958 تا 1960) پاتت لاو را به سمت جنگ مسلحانه سوق داد. این کودتاها عمدتاً توسط سازمان جاسوسی خارجی آمریکا معروف به سیا و وزارت خارجه آمریکا سازماندهی و حمایت می‌شدند.

سیا از روش‌هایی مانند بکارگیری نیروی نظامی مستقیم، پرداخت رشوه به مقامات و اعمال فشارهای اقتصادی استفاده می‌کرد تا دولت‌هایی که با سیاست‌های آمریکا همخوانی نداشتند را سرنگون کند. برای مثال، با قطع پرداخت حقوق سربازان لائوسی که بیشترشان از کمک‌های مالی آمریکا تأمین می‌شد دولت‌های مخالف را ضعیف و ناپایدار می‌کرد.

یکی از چهره‌های کلیدی این دوره پرآشوب، فومی نوساوان بود. او یک ژنرال ارتش لائوس و سیاستمدار راست‌گرا بود که حمایت مالی و نظامی گسترده‌ای از سیا دریافت می‌کرد. نوساوان نماد سیاست‌های غربگرایی در لائوس بود و اغلب در کودتاها نقش اصلی داشت.

مثلاً در اوت سال 1960، کاپیتان کونگ له، یک افسر ارتش لائوس که طرفدار سیاست خنثی‌گرایی بود، یک کودتای نظامی انجام داد و سووانا فوما را دوباره به قدرت بازگرداند. اما این دولت هم دوام نیاورد ؛ سیا در دسامبر همان سال، با حمایت از نوساوان، این دولت را سرنگون کرد.

این چرخه مداوم کودتاها، همراه با انتخابات تقلبی که در آن سیا جعبه‌های رأی را با آرای جعلی پر می‌کرد و فساد گسترده لائوس را به یک «سیرک سیاسی» واقعی تبدیل کرده بود؛ جایی که هیچ ثباتی وجود نداشت و مردم عادی بیشترین آسیب را می‌دیدند.

مداخله‌های آمریکا در جهان , کشور آمریکا , افول آمریکا ,

لانگ چِنگ (لانگ تینگ)، لائوس: «ارتش مخفی». این بخشی از بازوی هوایی «ارتش مخفی» تحت حمایت سازمان سیا (CIA) به فرماندهی سرلشکر «وانگ پائو» در لانگ چنگ است. دولت‌های ایالات متحده و لائوس اخیراً (در تاریخ 26 سپتامبر) به خبرنگاران اجازه دادند تا نگاهی نادر و کوتاه به این پایگاه داشته باشند. هواپیماهای آموزشی تغییر کاربری داده شده‌ی T-28 در کنار بمب‌های 250 پوندی مستقر شده‌اند. این هواپیماها و بمب‌ها توسط خلبانان قبیله‌ی «میو» (Hmong) در «نیروی هوایی کوچکِ» وانگ پائو مورد استفاده قرار می‌گیرند. نیروهای او در شمال لائوس علیه ویتنام شمالی می‌جنگند

ارتش مخفی سیا و جنگ نامرئی

آمریکا برای مقابله مستقیم با نیروهای پاتت لاو و جلوگیری از گسترش نفوذ آن‌ها در لائوس، تصمیم به ایجاد یک ارتش مخفی بزرگ گرفت. این ارتش در واقع یک نیروی شبه‌نظامی غیررسمی بود که عملیات آن کاملاً پنهان از چشم عموم و حتی نهادهای رسمی آمریکا مانند کنگره انجام می‌شد. کار ساخت این ارتش از اواسط دهه 1950 آغاز شد و ابتدا توسط ارتش آمریکا مدیریت می‌شد، اما بعدها سیا مسئولیت گسترش و هدایت آن را بر عهده گرفت. سیا با سرمایه‌گذاری سنگین، این نیرو را به یک ماشین جنگی قدرتمند تبدیل کرد که به عنوان "جنگ نامرئی" شناخته می‌شود، چون هیچ اثری از حضور رسمی آمریکا در آن نبود.

این ارتش مخفی حدود 30 هزار نفر عضو داشت که بیشتر آن‌ها از قبایل میو یا همونگ بودند. همونگ‌ها یک گروه قومی کوهستانی در لائوس هستند که در مناطق دورافتاده و سخت‌گذر زندگی می‌کنند و به دلیل آشنایی با زمین‌های ناهموار، گزینه ایدئالی برای جنگ چریکی بودند. علاوه بر همونگ‌ها، هزاران نفر دیگر از کشورهای همسایه و متحد آمریکا مانند تایلند، ویتنام جنوبی، فیلیپین، تایوان و کره جنوبی به این ارتش پیوستند. این افراد اغلب سربازان سابق یا مزدورانی بودند که تجربه جنگی داشتند. سیا مسئولیت کامل آموزش این نیروها را بر عهده داشت، آن‌ها را با سلاح‌های مدرن مسلح می‌کرد و حتی حقوق ماهانه‌شان را پرداخت می‌کرد تا وفاداری‌شان را تضمین کند.

مداخله‌های آمریکا در جهان , کشور آمریکا , افول آمریکا ,

یک فروند هواپیمای آموزشی-رزمی تی-28دی-5 تروجان (T-28D-5 Trojan) متعلق به نیروی هوایی سلطنتی لائوس (RLAF)، مجهز به بمب در فرودگاه لانگ تینگ، سپتامبر 1972. این پایگاه که زمانی به عنوان «مخفی‌ترین مکان روی زمین» شناخته می‌شد، مقر اصلی عملیات‌های سیا و ارتش همونگ‌ها بود

علاوه بر نیروهای محلی و خارجی، حدود 2 هزار آمریکایی هم در لائوس حضور داشتند که بیشترشان از اعضای سیا یا ارتش آمریکا بودند. اما این حضور کاملاً مخفیانه بود. آن‌ها خود را به عنوان کارمندان آژانس توسعه بین‌المللی آمریکا معرفی می‌کردند که ظاهراً برای کمک‌های اقتصادی و عمرانی آمده بودند، یا در شرکت‌های خصوصی جعلی وابسته به سیا کار می‌کردند. این پوشش‌ها اجازه می‌داد عملیات بدون جلب توجه بین‌المللی ادامه پیدا کند.

یکی از عناصر کلیدی این عملیات، شرکت هوایی هواپیمایی آمریکا بود که کاملاً متعلق به سیا بود. این شرکت نقش یک خط هوایی خصوصی را بازی می‌کرد، اما در واقع برای حمل و نقل سلاح، سربازان و تجهیزات جنگی استفاده می‌شد. حتی مواد مخدر مانند تریاک و هروئین را جابه‌جا می‌کرد تا درآمد حاصل از آن برای تأمین مالی عملیات و متحدان محلی استفاده شود. در دهه 1970، لائوس به لطف این فعالیت‌ها به منبع اصلی حدود 70 درصد تریاک و هروئین جهان تبدیل شد. سیا از سود این تجارت غیرقانونی برای پرداخت هزینه‌های ارتش مخفی و خرید وفاداری رهبران محلی استفاده می‌کرد. کل این عملیات چنان مخفی بود که حتی کنگره آمریکا از جزئیات آن بی‌خبر نگه داشته می‌شد و هیچ گزارشی رسمی از آن وجود نداشت.

در مقابل، شوروی و ویتنام شمالی هم به نیروهای پاتت لاو کمک می‌کردند، اما این کمک‌ها در مقیاس بسیار کوچک‌تری بود و بیشتر شامل سلاح‌های سبک و حمایت لجستیکی می‌شد. ویتنام شمالی علاقه اصلی‌اش به لائوس نه ایجاد یک دولت کمونیستی، بلکه حفاظت از مرزهای خودش بود. لائوس بخشی از راه هوشی مین را در بر می‌گرفت که مسیر اصلی تأمین تسلیحات و نیرو برای جنگ در ویتنام جنوبی بود، بنابراین ویتنام شمالی از نیروهای پاتت لاو برای امنیت این مسیر استفاده می‌کرد.

بمباران هوایی: ویرانی گسترده

مداخله‌های آمریکا در جهان , کشور آمریکا , افول آمریکا ,

با وجود اینکه بمباران‌های استراتژیک به نمادی نمادین از جنگ جهانی دوم تبدیل شده‌اند، اما نه آلمان و نه هیچ کشور اروپایی دیگری، عنوان «بیشترین میزان بمباران به نسبت جمعیت» (سرانه) را در اختیار ندارند.این رکورد متعلق به لائوس است

وقتی عملیات زمینی آمریکا علیه پاتت لاو شکست خورد و نتوانستند پیشرفت چشمگیری داشته باشند، استراتژی‌شان تغییر کرد و به بمباران هوایی گسترده روی آوردند. این کمپین ویرانگر از سال 1964 شروع شد، اما شدت اصلی آن از 1965 تا 1973 بود. در این دوره 9 ساله، نیروی هوایی آمریکا بیش از 2 میلیون تن بمب بر لائوس ریخت – مقداری که بیشتر از مجموع بمب‌های ریخته‌شده بر آلمان و ژاپن در کل جنگ جهانی دوم بود.

این بمباران بخشی از عملیات مخفی به نام «عملیات بشکه غلتان» بود که شامل بیش از 580 هزار مأموریت هوایی می‌شد، یعنی تقریباً هر 8 دقیقه یک حمله هوایی برای نزدیک به یک دهه. هدف اصلی این حملات، استان‌های شمالی و شرقی لائوس بود که تحت کنترل پاتت لاو قرار داشتند، مانند منطقه دشت جارس که یک فلات وسیع و استراتژیک است. این بمباران‌ها نه تنها نیروهای مسلح پاتت لاو را هدف می‌گرفت، بلکه روستاها، شهرهای کوچک و غیرنظامیان را هم نابود می‌کرد و منجر به کشتار گسترده مردم عادی شد.

در این حملات از انواع بمب‌های ویرانگر استفاده شد. بمب‌های ناپالم که مواد آتش‌زا هستند و آتش‌سوزی‌های گسترده ایجاد می‌کنند، فسفر سفید که سوختگی‌های شدید و دردناک به وجود می‌آورد، و بمب‌های خوشه‌ای که صدها بمب کوچک را در منطقه پخش می‌کنند و برای نابودی مناطق وسیع طراحی شده‌اند. این بمب‌ها هزاران نفر را مستقیماً کشتند یا معلول کردند، و بسیاری از قربانیان کودکان و کشاورزانی بودند که در مناطق روستایی زندگی می‌کردند. حدود 30 درصد از این بمب‌های خوشه‌ای در زمان پرتاب عمل نکردند و به عنوان مین‌های زمینی باقی ماندند، که هنوز هم هر سال صدها نفر را در لائوس می‌کشند یا مجروح می‌کنند.

گزارش‌های متعدد از پناهندگان لائوسی نشان می‌دهد که مردم برای فرار از این بمباران‌ها، سال‌ها در غارها و پناهگاه‌های زیرزمینی زندگی می‌کردند و زندگی روزمره‌شان کاملاً مختل شده بود. حتی یک گزارش رسمی از کمیته روابط خارجی سنای آمریکا در سال‌های بعد تأیید کرد که هدف اصلی این بمباران‌ها نه فقط ضربه زدن به نیروهای پاتت لاو، بلکه نابودی کامل زیرساخت‌های اجتماعی و اقتصادی در مناطق تحت کنترل آن‌ها بود – مانند مدارس، بیمارستان‌ها، مزارع و جاده‌ها – و همچنین قطع مسیرهای نفوذ ویتنام شمالی از طریق لائوس. ویتنام شمالی از این مسیرها برای تأمین نیروهایش در ویتنام جنوبی استفاده می‌کرد، بنابراین آمریکا می‌خواست این خطوط ارتباطی را مسدود کند.

حتی روستاهایی که سعی می‌کردند خنثی بمانند و در جنگ شرکت نکنند، از کمک‌های اقتصادی آمریکا محروم می‌شدند و اغلب بمباران می‌شدند تا درس عبرتی برای دیگران باشند. نتیجه این عملیات فاجعه‌بار بود: تخمین زده می‌شود که بین 50 هزار تا 200 هزار نفر مستقیماً کشته شدند، میلیون‌ها نفر آواره شدند و کشاورزی لائوس – که پایه اقتصاد کشور بود – کاملاً نابود شد. مردم لائوس هنوز هم از عواقب این بمباران رنج می‌برند، زیرا میلیون‌ها بمب خوشه‌ای عمل‌نکرده در زمین‌های کشاورزی و روستاها باقی مانده‌اند و هر سال باعث مرگ و معلولیت صدها نفر، به ویژه کودکان که آن‌ها را با اسباب‌بازی اشتباه می‌گیرند، می‌شوند. این جنگ هوایی مخفی نه تنها لائوس را به ویرانه تبدیل کرد، بلکه یکی از بزرگ‌ترین جنایات جنگی نادیده‌گرفته‌شده در تاریخ مدرن است.

تلاش‌های دیپلماتیک و پایان جنگ

مداخله‌های آمریکا در جهان , کشور آمریکا , افول آمریکا ,

در حالی که جنگ داخلی لائوس ادامه داشت، تلاش‌هایی برای حل مسئله از راه دیپلماتیک انجام شد. یکی از مهم‌ترین این تلاش‌ها، کنفرانس ژنو بود که در ژوئیه سال 1962 برگزار شد. این کنفرانس بین‌المللی با شرکت نمایندگان 14 کشور، از جمله آمریکا، شوروی، ویتنام شمالی، ویتنام جنوبی، چین و خود لائوس، تشکیل شد تا به بحران لائوس پایان دهد.

هدف اصلی کنفرانس، برقراری صلح و تشکیل یک دولت ائتلافی بود که شامل همه جناح‌ها – یعنی نیروهای خنثی‌گرا، راست‌گرا و چپ‌گرا مانند پاتت لاو – باشد. در نهایت، توافقی امضا شد که لائوس را به عنوان یک کشور خنثی اعلام می‌کرد و همه طرف‌ها متعهد شدند که از دخالت خارجی خودداری کنند و نیروهای خارجی‌شان را از لائوس خارج کنند.

این توافق روی کاغذ خوب به نظر می‌رسید و امید به صلح ایجاد کرد، اما در عمل شکست خورد. دلیل اصلی شکست این بود که سیا علاقه‌ای به صلح واقعی نداشت و عملیات مخفی‌اش را ادامه داد، زیرا معتقد بود هرگونه سازش با پاتت لاو به معنای پیروزی جریان غربگرا است. بنابراین، جنگ به جای توقف، ادامه یافت و خشونت‌ها افزایش پیدا کرد.

تنها دو سال بعد، در آوریل 1964، گروه‌های راست‌گرا با حمایت مستقیم سیا، دولت ائتلافی را سرنگون کردند. این کودتا توسط چهره‌هایی مانند فومی نوساوان رهبری شد که قبلاً توضیح دادیم یکی از متحدان کلیدی سیا بود. هدف این کودتا، حذف کامل پاتت لاو از قدرت و تقویت نیروهای ضدکمونیستی بود. سیا با تأمین سلاح، پول و اطلاعات، این راست‌گرایان را حمایت می‌کرد تا کنترل دولت را به دست بگیرند و سیاست خنثی‌گرایی را کنار بگذارند. این اقدام نه تنها توافق ژنو را نابود کرد، بلکه جنگ را شدیدتر کرد و لائوس را بیشتر به آشوب کشاند.

پس از سال‌ها جنگ، وضعیت با پایان جنگ ویتنام تغییر کرد. در سال 1973، همزمان با آتش‌بس در ویتنام، یک آتش‌بس موقت هم در لائوس برقرار شد. این آتش‌بس بخشی از توافق‌های گسترده‌تر در منطقه بود و اجازه داد تلاش دیگری برای تشکیل دولت ائتلافی انجام شود. اما این تلاش هم دوام نیاورد. در سال 1975، پس از درگیری‌های تازه و عقب‌نشینی نیروهای آمریکایی از منطقه، پاتت لاو توانستند قدرت را کاملاً به دست بگیرند.

آن‌ها دولت سلطنتی را سرنگون کردند و لائوس را به یک کشور کمونیستی تبدیل کردند که امروزه با نام جمهوری دموکراتیک خلق لائوس شناخته می‌شود. این پیروزی پاتت لاو بدون جنگ بزرگ دیگری اتفاق افتاد، زیرا نیروهای راست‌گرا ضعیف شده بودند و حمایت آمریکا قطع شده بود.

با این حال، پیش‌بینی‌های آمریکا درباره نظریه دومینو – یعنی اینکه سقوط لائوس باعث سقوط کشورهای دیگر آسیا مانند استرالیا یا فیلیپین به کمونیسم شود – هرگز محقق نشد. برخلاف ترس‌های اولیه، کمونیسم در لائوس و ویتنام متوقف شد و کشورهای دیگر آسیا مانند تایلند، مالزی یا اندونزی مسیرهای سیاسی متفاوتی را دنبال کردند. این واقعیت نشان داد که نظریه دومینو بیشتر یک ابزار تبلیغاتی برای توجیه مداخله آمریکا بود تا یک تحلیل واقعی.

پایان سخن

مداخله آمریکا در لائوس عمدتاً ریشه در ترس شدید از گسترش هر گونه جریان ضد غربی در دوران جنگ سرد داشت. مقامات آمریکایی لائوس را به عنوان «حیاط خلوت» ویتنام می‌دیدند، یعنی کشوری که کنترل آن برای جلوگیری از نفوذ شوروی و ویتنام شمالی ضروری بود.

آن‌ها باور داشتند که اگر لائوس به دست نیروهای غرب‌ستیز بیفتد این اتفاق مانند زنجیره‌ای به کشورهای دیگر آسیا سرایت خواهد کرد. اما این مداخله نه تنها به اهدافش نرسید، بلکه لائوس را به ویرانه‌ای تبدیل کرد: کشتار گسترده غیرنظامیان از طریق بمباران‌های هوایی، گسترش قاچاق مواد مخدر (مانند تریاک و هروئین) برای تأمین مالی عملیات مخفی، و فساد عمیق در میان مقامات محلی که صدها میلیون دلار کمک آمریکا را به جیب زدند.

برای آمریکا، این جنگ "ارزان و مقرون‌به‌صرفه" به نظر می‌رسید، زیرا تلفات آمریکایی‌ها بسیار کم بود اما برای مردم لائوس یک فاجعه تمام‌عیار بود که نسل‌ها را نابود کرد.

این ماجرا نمونه‌ای روشن از سیاست خارجی آمریکا در دوران جنگ سرد است: اولویت دادن به مبارزه با جریان‌های غرب‌ستیز به هر قیمتی، حتی اگر به معنای حمایت از دیکتاتورها، دولت‌های راست‌گرا و سرکوب دموکراسی و حقوق بشر باشد.

لائوس امروز با نام رسمی «جمهوری دموکراتیک خلق لائوس» شناخته می‌شود و اقتصادش با تمرکز بر گردشگری، کشاورزی و سرمایه‌گذاری خارجی در حال رشد است، اما زخم‌های جنگ همچنان باقی مانده‌اند؛ مانند میلیون‌ها بمب عمل‌نکرده که هر سال جان مردم را می‌گیرد و توسعه این کشور را کند می‌کند.

انتهای پیام/

اشتراک گذاری

نظرات کاربران

  •  چنانچه دیدگاهی توهین آمیز باشد و متوجه نویسندگان و سایر کاربران باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه دیدگاه شما جنبه ی تبلیغاتی داشته باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه از لینک سایر وبسایت ها و یا وبسایت خود در دیدگاه استفاده کرده باشید تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه در دیدگاه خود از شماره تماس، ایمیل و آیدی تلگرام استفاده کرده باشید تایید نخواهد شد.
  • چنانچه دیدگاهی بی ارتباط با موضوع آموزش مطرح شود تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیشنهادات لیورا

  • تناسب اندام
  • مد و لباس
  • سفر و گردشگری
  • موبایل
  • موبایل